پارت ۵
۶ماه بعد
۶ماه گذشته و هنوز جی نفهمیده که توی شرکت پدرش کار میکنم و منم طوری وانمود کردم که نمیدونم پسر مدیر شرکتی که توش کار میکنم هستم ....
امروز مثل همیشه صبح از خواب بلند شدم دست و صورتم رو شستم آرایش ملایمی کردم و موهامو شونه کردم به سمت شرکت راه افتادم داخل اتاق کارم شدم به لونا سلام کردم و همدیگرو بغل کردم ....
&چقدر خوشگل شدی دختر
+از تو که خوشگل تر نیستم
&عی بابا دلمو بردی
+ماییم دیگه
کاراتون رو انجام دادید و لونا زودتر رفت چون عروسی دوستش بود با لونا خداحافظی کردی امروز باید تا ساعت ۱۲شب توی شرکت میموندی چون مدیر یه سری کار به تو داده و باید می رفتی اتاق مدیر ....
ساعت ۵ شد و همه ی کارمندا از شرکت خارج شدن و فقط تو موندی حتی مدیر رفته بود .
داخل اتاق مدیر شدی تا ساعت ۹ شب همه چی عادی بود داشتی کار ها رو انجام میدادی که صدای پا شنیدی خیلی ترسیدی صدای پا تند تر شد و بدون اینکه فرصت این رو داشته باشی که قایم بشی در باز شد...
با چیزی که دیدی مو به تنت سیخ شد جی رو داخل اتاق دیدی.........
#جی#انهایپن #فیک
۶ماه گذشته و هنوز جی نفهمیده که توی شرکت پدرش کار میکنم و منم طوری وانمود کردم که نمیدونم پسر مدیر شرکتی که توش کار میکنم هستم ....
امروز مثل همیشه صبح از خواب بلند شدم دست و صورتم رو شستم آرایش ملایمی کردم و موهامو شونه کردم به سمت شرکت راه افتادم داخل اتاق کارم شدم به لونا سلام کردم و همدیگرو بغل کردم ....
&چقدر خوشگل شدی دختر
+از تو که خوشگل تر نیستم
&عی بابا دلمو بردی
+ماییم دیگه
کاراتون رو انجام دادید و لونا زودتر رفت چون عروسی دوستش بود با لونا خداحافظی کردی امروز باید تا ساعت ۱۲شب توی شرکت میموندی چون مدیر یه سری کار به تو داده و باید می رفتی اتاق مدیر ....
ساعت ۵ شد و همه ی کارمندا از شرکت خارج شدن و فقط تو موندی حتی مدیر رفته بود .
داخل اتاق مدیر شدی تا ساعت ۹ شب همه چی عادی بود داشتی کار ها رو انجام میدادی که صدای پا شنیدی خیلی ترسیدی صدای پا تند تر شد و بدون اینکه فرصت این رو داشته باشی که قایم بشی در باز شد...
با چیزی که دیدی مو به تنت سیخ شد جی رو داخل اتاق دیدی.........
#جی#انهایپن #فیک
- ۳.۶k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط